من به دنبال اطاقی خالی روزها می گردم
تا از اینجا بروم
من به دنبال اطاقی خالی ، کز دل پنجره اش
عطر گل بوته ئ شبنم زده یی می گذرد
کز دل پنجره اش
ناله و سوز نی غمزده یی می گذرد
روزها می گردم
تا از اینجا بروم
من به دنبال گلیمی ساده
سقفی از چوب و حصیر
سر دری افتاده
من به دنبال هوا ی خنک آزادی
و دری پنجره یی باز به یک آبادی
روزها می گردم تا از اینجا بروم
من به دنبال هوایی نه چنین آلوده
روزگاری نه چنین افسرده
روزهایی نه چنین پژمرده
روزها می گردم
تا از اینجا بروم
من به دنبال اطاقی خالی روزها می گردم
کز سر کوچه ئ آن
جوی آبی ، چشمه یی می گذرد
که مرا عصر به عصر
به تماشا ببرد
کاش که پیرزنی
صاحب یک بز پیر
با دو تا مرغ و خروس
و سگی بازیگوش
کاش همسایه ئ دیوار به دیوار اطاقم باشد
کاش که توی حیاطش باشد
دو سه تایی از درختان بلند
چند تایی نارنج
و چناری که کلاغی هر روز
به سراغش برود
و من
هر روز
به عشق گل روشان بروم پنجره را باز کنم
https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04
:: موضوعات مرتبط:
ادبی ,
,
:: برچسبها:
شعر ,
شعری زیبا ,
شعرزیبا ,
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5