مردی کنار بیراهه ای ایستاده بود.
ابلیس را دید که با انواع طناب ها به دوش در گذر است .
کنجکاو شد و پرسید ای ابلیس این طناب ها برای چیست ؟
جواب داد برای اسارت ادمیزاد .
طناب های نازک برای افراد ضعیف النفس و سست ایمان
طناب های کلفت هم برای انانی که دیر وسوسه میشوند.
سپس از کیسه ای طناب های پاره شده را بیرون ریخت
وگفت اینها را هم انسان های با ایمان که راضی به رضای خدایند
و اعتماد به نفس داشتند پاره کردند و اسارت را نپذیرفتند .
مرد گفت طناب من کدام است؟
ابلیس گفت اگر کمکم کنی که این ریسمان های پاره را گره زنم
خطای تو را به حساب دیگران می گذارم ... مرد قبول کرد.
ابلیس خنده کنان گفت عجب با این ریسمان های پاره هم می شود.
انسان هایی چون تو را به بندگی گرفت.....!
:: موضوعات مرتبط:
داستانک ,
,
:: برچسبها:
داستان ,
داستانک ,
داستان کوتاه ,
داستان زیبا ,
داستانی درمورد زندگی ,
داستانی در مورد شیطان ,
داستانی بسیار زیبا درباره ی شیطان ,
داستانی درباره ی ابلیس ,
داستانی زیبا درباره ی شیطان ,
داستانی زیبا درباره ی انسان های سست ایمان ,
انسان جاهل ,
داستانی درباره ی انسان نادان ,
داستانی زیبا درباره ی انسان های با ایمان ,
بندگی شیطان ,
داستانی زیبا درباره ی اسارت شیطان ,
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6